مدیرعامل شدن، رویای بسیاری است و افراد زیادی این شغل را آخرین مرتبه از مسیر شغلی میدانند. در این قسمت از پادکست کارگاه با حمیدرضا احمدی گفتگو کردم. کسی که قریب به شش سال است در این سمت مشغول بهکار است و پیش از آن هم در یک سازمان مردم نهاد تجربه مدیرعاملی را داشته.
حمیدرضا احمدی را میتوان یک مدیرعامل تجربهمحور و عملگرا دانست. همانطور که در سراسر گفتوگو بارها اشاره کرد، نقش تجربه را پررنگتر از هر عامل دیگری میداند و معتقد است که کارآفرینی بدون ریسک و «شیرجه زدن در استخر آب سرد» ممکن نیست. در ادامه، مختصری از گفتگویمان را پیاده کردم. اما پیشنهادم آن است که به خواندن متن اکتفا نکنید و حتما نسخهی صوتی گفتگو را بشنوید.
اولین تجربه مدیرعاملی
اولین تجربهی حمیدرضا در این سمت به سال ۱۳۹۲ بر میگردد که کار خود را به عنوان مدیرعامل کانون کارآفرینان صنعتی کشور آغاز کرد. این جایگاه برایش پر از حس مسئولیت و استرس بود، تا حدی که از شکست و لطمه خوردن به اعتمادبهنفسش و پروژه میترسید. ولی بعد از گذر زمان و جستجو در اینترنت متوجه شد که این استرسها طبیعی است و درست است که او مدیرعامل و پاسخگو است ولی کار تیمی است و فقط کافی است اعتماد داشته باشد و بگذارد اعضای تیم کار خود را انجام دهند و او هم با مدیریت صحیح میتواند پروژه را به سرانجام برساند، حالا این تجربه را فرصتی میداند برای دست یافتن به اعتماد به نفسی که لازمه شروع کار شرکت ایوند بوده.
او چالشهای هر کسبوکار را متفاوت میبیند که هر کدام هم تجربههای خاصی را به همراه دارند ولی بهمرور این اعتمادبهنفس و تجربهها باعث میشود قرار گرفتن در جایگاه مدیرعامل راحتتر باشد و آدم بداند با اطلاع از تواناییهای خود میتواند از پس آن بربیاید.
انگیزه شروع کار
از انگیزههای ورود به کار در زمینه فناوری از حمیدرضا احمدی پرسیدم و در پاسخ گفت که «باور دارم مردم ایران پذیرش بالایی در مقابل فناوریهای جدید دارند و این فرصتیست که باید از آن برای راهاندازی کسبوکار خودم در این زمینه استفاده کنم»
این نوع نگاه باعث شد تا او پا در عرصه بکر و تازه تکنولوژی بگذارد و با پذیرش چالشهایی که احتمال داشت با آنها مواجه شود شروع به یادگیری مهارتهای لازم بکند.
او خواندن کتاب «استارتآپ ناب» نوشته اریک ریس را هم یکی از انگیزههایش برای شروع یک کسبوکار استارتآپی میداند.
مهارتهای یک مدیرعامل
یکی از راههایی که مهارتهای حمیدرضا احمدی را افزایش داده همفکری و مشورت گرفتن از همتیمیهایش بوده. او همیشه سعی کرده رابطه رئیس و مرئوسی را در کار حذف کند و کل تیم را همراه و شریک خود کند.
به اعتقاد او کم کردن فاصله قدرت بین مدیرعامل و کارمندان یکی از ویژگیهای استارتآپهای نوپا است که بهویژه در مواردی که احتیاج به آزمونوخطا است باعث پیشرفت کسبوکار میشود، و این کار احتیاج به مهارتهای ارتباطی دارد.
یکی دیگر از مهارتها، مهارت جذب سرمایه است. حمیدرضا این مهارت را با مطالعه کتاب و شنیدن پادکستهایی در این زمینه در خود تقویت کرده و این مهارت را برای شروع استارتآپش حیاتی میداند.
حمیدرضا احمدی به مهارت ایجاد شبکهای از روابط کاری با کارآفرینان دیگر و کسانی که با چالشهای مشابه مواجهاند هم اشاره کرد. او معتقد است برخورداری از طیف گستردهای از ارتباطات میتواند کمک زیادی به حل مشکلات و دستیابی به راهحلهای جدید میکند.
کار داوطلبانه بهترین روش ایجاد شبکه ارتباطی
در اینجا سؤال مهمی از حمیدرضا پرسیدم، سؤالی که خودم بارها با آن روبهرو شده بودم: «جوان ۱۹ سالهای که بهتازگی تحصیلاتش را شروع کرده و هدفش شروع یک استارتآپ است چطور این شبکه ارتباطی کاری را بسازد؟»
و پیشنهاد او کاری است که خودش هم از آنجا شروع کرده، یعنی کار داوطلبانه و توضیح داد زمانی که سال ۸۸ بهتازگی به ایران بازگشته بود که برای کار در یکی از ستادهای انتخاباتی داوطلب شده، بدون اینکه توقعی داشته باشد یا چیزی دریافت کند. بعد از آن هم در استارتآپ ویکند که فعالیتشان مرتبط با علایق و حوزه کاریاش بود داوطلب و در همین جریان با افراد زیادی آشنا شده.
هر کس که در ابتدای راه است با یادگیری یک سری از مهارتها که در تمام شرکتها موردنیاز است مثل فتوشاپ و اکسل و … مشغول کارآموزی و کارهای داوطلبانه بشود حتی اگر درآمد خاصی هم برایش نداشته باشد.
حمیدرضا احمدی
دل را به دریا بزن
به نظر حمیدرضا برای شروع کارهای استارتآپی لازم نیست خیلی چرتکه بیندازید و تعلل کنید چون حتی اگر شکست هم بخورید در واقع یک تجربه جدید کسب کردهاید.
استارتآپها مثل کارآفرینیهای دیگر سرمایه بزرگی نیاز ندارند پس خبری هم از ورشکستگیهای مالی بزرگ نیست، کافی است قبل از شروع با افراد با تجربه مشورت کنید و ضریب ریسکی که انجام میدهید را ارزیابی کنید و سپس شروع کنید، اینجاست که اگر شکست هم بخورید تجربهای به تجربههایتان افزوده شده.
در این مسیر با هر چالشی هم که مواجه شدید میتوانید با مطالعه و کمی جستجو راهحلش را پیدا کنید.
اما نظر من کمی متفاوتتر است، به اعتقاد من فقط سرمایه مالی مهم نیست، زمان و استعدادی که در این کارها صرف میشوند بسیار مهمتر هستند و اگر کسی بدون آمادگی و تجربه قبلی کارش را شروع کند ممکن است دچار سرخوردگی شود، چیزی که خود من هم تجربهاش را دارم مثل درگیر شدن با مسائلی چون بیمه، مالیات، پرداخت حقوق و … .
اما حمیدرضا احمدی همچنان فکر میکند نمیتوان تمام تجربهها را از طریق مشورت با دیگران دریافت کرد و با خیلی از مسائل باید در حین کار مواجه شد و آنها را با پوست و استخوان درک کرد. اینکه یک نفر از قبل مشکلاتی مثل بیمه و مالیات را به شما بگوید شاید اصلاً به سمت شروع کار نروید.
در ایران و کشورهای دیگر قبل از گسترش تکنولوژی، استارتآپها و کارآفرینیها، اینکه یک نفر مدیرعامل شود و بیزنس خودش را شروع کند فقط با داشتن سرمایه میسر بود و کسی که چنین سرمایهای در اختیار نداشت تنها در صورت داشتن تجربه کاری چند ساله میتوانست در جایگاه مدیرعاملی قرار گیرد.
و در دهه اخیر تغییر و تحولات زیادی دستبهدست هم دادند تا شرایط مساعد و موقعیتهای طلایی برای رشد و گسترش استارتآپها به وجود بیاید، حالا دیگر آدمهای زیادی بدون اینکه سرمایههای هنگفت داشته باشند توانستند کسبوکار خود را راه بیندازند و مدیرعاملی را تجربه کنند.
و حمیدرضا اینها را نعمتهای بزرگی میداند که حتی اگر یک نفر در جریان کارش با چالشهایی درگیر شود، مثل عدم توانایی پرداخت حقوق کارمندان باز هم ارزشش را دارد و نام اینها را نمیتوان شکست گذاشت چون که در نهایت انتخاب شغل کارمندی است و کسب کلی تجربه در حیطه مدیرعاملی و بنیانگذاری که به نظرش به ریسکش میارزد.
حمیدرضا تسلط کاملی بر زبان انگلیسی دارد و این مهارت را جزو مهارتهای بسیار مؤثر میداند، خودش هرگاه با مشکلی مواجه میشود میتواند در میان منابع، مطالب آموزشی و کاربردی فراوانی را پیدا کند، و به همه هم این توصیه را دارد که روی زبان انگلیسی و مهارتهای جستجو در اینترنت کار کنند و در کنار اینها تغییر نوع نگاه و شناخت فرصتهای مناسب مؤثر خواهند بود.
به نظر او کشوری پیشرفت میکند که بخش خصوصی فعال و کسبوکارهای کوچک و متوسط زیادی داشته باشد که به اشتغالزایی و بالا بردن تجربه و توانایی افراد کمک کنند.
اما من باز هم بر این نکته تأکید دارم که هر فرد باید برای شروع یک کار حداقلیترین مهارتها و آموزشها را ببیند تا موفقیتش محتملتر باشد.
روزمره یک مدیرعامل
از حمیدرضا در مورد کارهای روزانهای که بهعنوان یک مدیرعامل انجام میدهد پرسیدم و او هم گفت که، وظیفه مدیرعاملها مشغول شدن به کارهایی است که میتوانند بیشترین تأثیر را بر مجموعه کاریشان بگذارند و کار سختی هم هست، مثلاً من میتوانم از صبح که روز را شروع میکنم خودم را درگیر تمام کارها بکنم، حضوروغیاب کارمندان را چک کنم، در تمام جلسات آنها شرکت کنم یا سلامت ابزارهای موجود در شرکت را بررسی کنم ولی توجه بیشتر من باید بر روی کارهایی باشد که بیشترین تأثیر را بر عملکرد شرکت داشته باشد.
به طور مثال اگر کارمندی ناراضی است و قصد ترک کار را دارد وظیفه من است که زمان کافی صرف کنم تا مشکل آن کارمند را حل کنم و اگر نیروی ارزشمندی برای مجموعه است برای حفظش تلاش کنم، و یا اگر ایجاد همکاریهای مشترک بین ایوند با شرکتهای دیگر بازخورد خوبی برایمان دارد انجامش دهم و همچنین نظارت بر زیرساختها که اینها همه سنجش و مدیریت زمان نسبت به کارهایی است که بیشترین اثر را بر مجموعه دارد. یک مدیرعامل باید بهمرور یاد بگیرد که کارهای کوچکتر را به اعضای تیم بسپارد و به آنها اعتماد کند.
البته این کار برای استارتآپهای کوچک که با تعداد کم شروع به کار میکنند و در جریان ریز کارها هستند سخت خواهد بود، همینطور که برای خود حمیدرضا سخت بوده ولی او یاد گرفته که کارها را به متخصصان تیم بسپارد و از جزئیات کار خارج شود و بر کل کار نظارت داشته باشد.
استارتاپ ویزای کانادا به زحمتش میارزد؟ مهشید خسروی | مشاور توسعه کسبوکار
سخن آخر
از حمیدرضا احمدی در پایان گفتگو خواستم تا حرفهای آخرش را بگوید و او هم چند توصیه مهمش را تکرار کرد، یکی تقویت زبان انگلیسی چون متأسفانه محتوای بهروز فارسی کمتر پیدا میشود و همینطور مهارت جستجوی صحیح در اینترنت و میان منابع، چون پیدا کردن یک منبع خوب و درست بسیار راهگشا است که زمان هدر رفته را به حداقل میرساند و علاوه بر اینها داشتن مهارتهای ارتباطی.
و مورد آخر اینکه از شکست نترسند، خود حمیدرضا در شروع به کار ایوند و بهخصوص در زمان شیوع کرونا دچار افسردگی شده و نمیدانسته چهکار باید بکند اما اینها را شکست نمیداند چون درازمدت نیستند و آدم راهحل را بالاخره پیدا میکند، حتی اشاره میکند اگر ایوند هم کلاً شکست بخورد شاید چند ماهی افسرده باشد ولی میداند که کلی تجربه به دست آورده و توانایی انجام هزاران کار دیگر را دارد.
و حرف آخر اینکه با وجود وضعیت کشور که امید به آینده کمتر شده اما هنوز راه برای استارتآپها باز است و آینده روشنی دارند.
منابعی برای یادگیری بیشتر
حمیدرضا مطالعهی کتاب Lean Startup نوشتهی اریک ریس را پیشنهاد میکند. لین استارتاپ یا آنطور که به فارسی ترجمه شده «استارتاپ ناب» یک شیوهی تفکر وطراحی را در عرصهی کسبوکارهای نوپا پیشنهاد میکند که به استفادهی بهینه از منابع و تسریع در فرایند راهاندازی تمرکز دارد. ترجمههای مختلفی از این کتاب به فارسی موجود است که با کمی جستجو میتوانید به آنها دست یابید. پیشنهاد من اما، مطالعهی نسخهی انگلیسی اثر است.
کتاب دیگری که حمیدرضا پیشنهاد کرد، High Output Management نوشتهی اندور گروو، مدیرعامل فقید اینتل است که سال ۱۹۹۵ نوشته شده. هرچند زمان زیادی از انتشار اثر گذشته، اما آموزههایش چندان تاریخ مصرف ندارند ومیتواند کماکان مفید فایده باشد. به نظر این کتاب به فارسی ترجمه نشده، ولی نسخهی انگلیسی آن با کمی جستجو و به سادگی در دسترس است.
کارگاه را چگونه و از کجا بشنویم؟
گفتگو من با حمیدرضا احمدی از طریق همین صفحه و در بخش بالایی قابل شنیدن است. اما میتوانید با مراجعه به صفحهی شنیدن و استفاده از اپلیکیشنهای پادکست، کارگاه را به شکل مستمر دنبال کنید.