عبارت «تولید محتوا» که در چند سال اخیر در بین برندهای مختلف رواج یافته، از هزاران سال پیشتر تحت ید هنرمندان بوده است. کسبوکارها از پس تولید محتوا یک هدف غایی بیشتر ندارند: بیشینه کردن سودشان. اما نگاه و منظور هنرمند «الزاما» این نیست و مقصود و تعریفش از «سود» متفاوت است. با محمد واعظی دربارهی کارِ هنرمندانه کردن در تعامل با کسبوکارها گپ زدم و از مشکلات نزدیک کردن این دو عرصه بههم پرسیدم.
پادکست کارگاه کمک میکند که مسیر شغلی خود را حرفهای طی کنید و حوزهی منابع انسانی را بهتر بشناسید. با دنبال کردن کارگاه در کستباکس، اولین نفری باشید که از انتشار گفتگوی تازه مطلع میشوید. راهنمای استفاده از کست باکس
محمد واعظی فیلمساز مستند است و پیشتر با فیلم «رویای آب» و چند اثر دیگر توانسته در جشنوارههای مختلف جوایز گوناگونی دریافت کند. او حالا و در کنار کار فیلمسازی مستقل خود، استدیوی روایت خلاق دومان را راه انداخته و در آن برای شرکتهای مختلف، فیلم مستند میسازد.
اینکه چگونه میتوان برندها را با فرمهای هنری تولید محتوا آشنا و همراه کرد و انتظاراتشان را از سطح «ویدیوی تبلیغاتی» بالاتر برد، یکی از چالش اساسی محمد و تیماش در توسعهی کسبوکار دومان است. سعی کردم در این اپیزود، از منظرهای مختلف دربارهی مرزهای میانِ این عرصه و توامان، امکانهای موجود در فضای تجاری برای هنرمندان صحبت کنم.
فکر میکنم شنیدن گفتوگو من با محمد واعظی برای هرکه دستی بر آتش هنر دارد، میتواند مفید و سودمند باشد
هنر و تجارت: خطوری موازی یا متقاطع؟
اگر پای صحبت آدمهاییکه در فضای هنری تحصیل و کار میکنند بنشینید، متوجه شکلی از خودداری و اکراه برای «تجاریسازی» مهارتهایشان میشوید. گزارهی «هنر برای هنر» به باور قالب در میانِ هنرمندان و هنرجویان بدل شده که گاهی، رنگوبوی افراط نیز بهخود میگیرد. این پدیده و وضعیت در ایران، محدود به دوران حاضر نیست و میشود رگههای این «رویکرد» را در حداقل یک قرن اخیر و در میان هنرمندان حوزههای مختلف مشاهده کرد.
دوری گزیدن از نهادهای اقتصادی (نظیر کسبوکارها) و سازمانهای دولتی و حکومتی، عموما به مثابه یک «مزیت» در نظر گرفته شده: هرچه مستقلتر، هنرمندتر. اما الزاما همهی هنرمندان بر این باور و منش نبودند و بسیاری از چهرههای شناختهشدهی عرصههای گوناگون هنری، در برهههای مختلف، منابع مالی لازم برای خلق آثارشان را از محل تعامل با نهادهای دولتی و خصوصی تامین کردند.
ابراهیم گلستان که پیشتر و در اپیزودی مستقل با نویسندهی کتاب زندگینامهاش گفتوگو کردم، احتمالا شاخصترین چهرهی فرهنگی-هنری یک قرن اخیر است که بسیاری از تولیدات و محصولات هنریاش به سفارش و یا با حمایت نهادهای دولتی پدید آمده است. در این ایپزود و طی گفتوگو با محمد واعظی نیز دربارهی خسرو سینایی و همکارهای مختلفاش با نهادهای دولتی (چه پیش و چه پس از وقوع انقلاب ۵۷) صحبت شد.
فارغ از دلایل پدید آمدن این انگاره و امکانهای احتمالی تعامل با نهادهای خصوصی و دولتی در عرصهی هنر، نمیتوان منکر آن شد که «تجاریسازی» محصولات هنری در توسعه و اعتلایشان نقش دارد. هنرمند حوزهی تجسمی تا نتواند برای آثار خود مخاطب پیدا کند، نمیتواند آثار بیشتری را پدید آورد. این مثال بی هیچ استثنائی میتوان در همهی شاخههای هنری تکرار کرد. از سویی دیگر، کسبوکارهای مختلف نیز در بخشهای گوناگون کار خود، از بازاریابی و تبلیغات گرفته تا منابع انسانی، به مظاهر مختلف هنری برای توسعهی تجارتشان نیاز دارند.
طی سالهای اخیر، بهنظر، این دو عرصه یعنی فضای هنری و تجاری، به سطح مطلوبی از تعامل با یکدیگر رسیدهاند. کسبوکارها از آثار هنری برای معرفی و ترویج محصولات و خدماتشان استفاده میکنند و هنرمندان نیز با حمایت کسبوکارها (در قالب مسئولیت اجتماعی و یا شکلهای دیگر مشارکت مالی) هنرمندان را بهلحاظ مالی برای اجرای آثارشان توانمند میسازند.
این اپیزود و گفتوگو با محمد واعظی سرآغازی برای بحث حول این موضوع است: مرزهای بین فضای کسبوکارها و هنر کجاست؟ چگونه میتواند هنر را تجاریسازی کرد، بیآنکه بر جنبههای هنری اثر سایه بیاندازد؟ کسبوکارها چگونه میتوانند از ظرفیتهای هنر استفاده کنند؟ امیدوارم در گفتوگوهای پسینی حول این مساله، بتوانیم قدری این دو فضا دورافتاده از هم را نزدیکتر کنیم.