حبیب لاجوردی در سوم مرداد ۱۴۰۰ از دنیا رفت. کارآفرینی که از دل یک خانوادهی کارآفرین برآمد، به مدیریت به دیدهی علمی نگریست و شاید برای نخستین بار در ایران، هنر و بازاریابی را به هم پیوند داد.
میشود چند صفحه را به بدعتها و «ایجاد»هایی اختصاص داد که از حبیب لاجوردی برآمده، اما برای من، حبیبِ تاریخنگار، جذابیت بیشتری دارد. آنچه میخوانید، یادوارهای برای اوست که تاثیرِ گفتگو را به من و بسیاری دیگر نشان داد. روحاش آرام.
همیشه موثر، همواره حاضر
حبیب لاجوردی، پس از زندگی و تحصیل در رشتهی مدیریت کسبوکار در آمریکا، به وطن بازگشت و مسئولیت منابع انسانی و بعدتر، بازاریابی را در کسبوکار وسیع خانوادگیشان به عهده گرفت. احتمالا بر اساس تجارب عملی و مشاهداتاش در ممالک غربی بود که چرخهی مدیریتی کشور را معیوب یافت و چند سال پس از بازگشتاش، نخستین مرکز علمی «مدیر پروری» کشور را با عنوان مرکز مطالعات مدیریت با همکاری دانشگاه هاروارد بنا نهاد. جایی که حالا با نام دانشگاه امام صادق میشناسیماش.
در مقطعی که لاجوردیِ پسر سکانداری بازاریابی مجموعهی بهشهر را به عهده داشت، از هنرمندانی همچون غلامحسین ساعدی و احمدرضا احمدی برای نوشتن آگهینامهها و سناریوهای تبلیغاتی کمک گرفت. شاید امروز، حضور هنرمندان در عرصهی بازاریابی و تبلیغات امری مرسوم باشد، اما در دههی چهل و پنجاه، بیشتر به یک بدعتگذاری اساسی شبیه بوده است.
شاید اگر هرکدام از ما، آنچه بر حبیب لاجوردی گذشت را تجربه میکردیم، پس از سال ۵۷، گوشهای مینشستیم و باقی عمر را به افسوس میسوزاندیم. اما حبیب، کمتر از یک سال بعد از خروجاش از وطن، دوباره مشغول به تحصیل شد و کمی بعد از آن، پروژهی تاریخ شفاهی ایران را آغاز کرد.
خانوادهی لاجوردی و مشخصا حبیب، آنچنان نقش و اثری در اقتصاد پیش و حتی پس از انقلاب ایران داشتند که شرح مفصل میطلبد. خوشبختانه، پیشتر پادکست تراژدی به آن پرداخته که شنیدنش پر از لطف و البته حسرت است.
همچنین بخوانید: کارگاه یکساله شد | راهی که آمدیم و کاری که کردیم
تاریخ شفاهی ایران، اولین پادکست گفتوگو محور فارسی
پروژهی تاریخ شفاهی ایران، احتمالا قدیمیترین پادکست فارسی گفتوگومحور و حتما مهمترین پروژهی تاریخنگاری شفاهی ایران است. پروژهای با همراهی دانشگاه هاروارد که توسط حبیب لاجوردی طرحریزی، اجرا و راهبری شد.
همتی چندساله و عزمی ستودنی در او، موجبِ گفتوگوهایی عمیق با بیش از ۱۳۰ شخصیت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ایران شد. در سیاههی میهمانهای تاریخ شفاهی، از هر طیف و عقیده و مسلکی میتوان نماینده یافت: از روحانیون و فعالان سیاسی جناحهای مختلف گرفته تا هنرمندان و روشنفکران نواندیش.
اگر یکی-دو شماره از تاریخ شفاهی را شنیده باشید، حتما با من همنظرید که حبیب لاجوردی از نقش خود به عنوان «پرسشگر» عدول نمیکند و تلاشی برای مهندسی نظر میهمانهایاش ندارد. او، طراحِ روایت است و بنایی برای هدایتِ گفتگوها به سمت مقصدی مشخص ندارد.
اشراف کافی به عقبهی میهمان، طرح سوالات بهجا و پیشبری موزون گفتوگو، ویژگیهای مثالزدنی اپیزودهای این پادکستِ متقدم است. تهیهی چندهزار ساعت گفتوگوی روایی با رجال سیاسی و فرهنگی، به گونهای که در بطن گفتوشنود، نه ریتمِ روایت فرو افتند و نه حرفی از قلم جا بماند، میراث ماندگار اوست.
کم نبوده و نیستند، کتب و پژوهشهایی که بخشی از استنادهایشان را به گفتوگوهای این مجموعه ارجاع میدهند و یا اساسا بر اساس مستندات این پروژه حاصل شدهاند. بیشک، پروژهی تاریخ شفافی، آنچنان تاثیری در پژوهش تاریخ معاصر ایران داشته و دارد که اثرش تا همیشه مانا میماند.
طنز تلخ ایام آنکه، حبیب لاجوردی بر اثر عوارض بیماری فراموشی از دنیا رفت. کسی که خود بخش مهمی از عمرش را علیه فراموشی فعالیت کرد، خود به این بیماری دچار شد و از میانمان رفت.
عمرش دراز و با برکت بود. موجب اثر شد و پدیدههای ماندگار بهجا گذاشت. باشد که چون او باشیم.