وسط میهمانی نشستهاید و بیآنکه حواستان باشد، دقایقی را مشغول پاسخ دادن به سوال همکارتان شدهاید. یا گاهی آنقدر حجم کارهایتان از کنترل خارج میشود که نمیتوانید در ساعتی مقرر از محل کار خارج شوید. در چنین شرایطی تعادل کار و زندگی را از دست دادهاید.
البته این همواره بدین معنا نیست که سهم کار فزونی یابد و میتوان موقعیتهای معکوس را نیز در نظر داشت. اگر در ساعات کاری مشغول برخی امور خانوادهتان هستید و یا روابط شخصیتان در فضای کاری نیز انعکاس پیدا میکنند، میتواند نمودهایی از برهم خوردن تعادل کار و زندگی باشد.
برقراری تعادل کار و زندگی به مثابه یک مهارت نرم
اهمین ایجاد این بالانس در زندگی را نمیتوان منکر شد و بعید است فرد شاغلی را بتوان یافت که هزینههای برهم خوردن این تعادل را نداند. اما نکتهای مهم در این خصوص آن است که کمتر به چرایی پدید آمدن این بینظمی (اختلال کار و زندگی) فکر میکنیم و عمدتا، سازمان محل کار ودر برخی مواقع، خانواده را مسبب میدانیم.
اما راستش را بخواهید، اینچنین نیست! حقظ تعادل کار و زندگی و ایجاد این موازنه، برعهدهی ماست. همانند سایر مهارت های نرمی که میشناسیم، این مهارت را نیز باید بشناسیم و در خود بپروانیم.
تعادل کار و زندگی یعنی چه؟
بسته به نوع شغلی که داریم، بخشی از ساعات روزمان را صرف کار و طبعا، بخش دیگر از زمان مفیدمان را به امور دیگری میپردازیم. اینکه چه حجم و درصدی از زمانمان به کار اختصاص دارد، به نوع شغلمان مرتبط است. به عنوان یک کارمند احتمالا ۸ ساعت در روز را کار میکند و به عنوان یک فریلنسر ممکن است ساعات کاری منعطفتری داشته باشیم.
تعادل کار و زندگی بدین معناست که بتوانیم بین حجم زمانیکه به زندگی شخصی و کاریمان را اختصاص میدهیم، تعادل و موازنه برقرار کنیم و توامان، در زمانهای مختص به هرکدام از دیگری فراغت کامل داشته باشیم.
۵ تمرین برای ایجاد تعامل میان کار و زندگی
همانند سایر مهارتهای نرم، ایجاد تعادل کار و زندگی نیز به تمرین و ممارست نیاز دارد. آنچه در ادامه میآید، پیشنهادهایی برای تمرینِ این مهارتافزاییست.
همهی ابعاد زندگی را بشناسید
کار کردن مهم است، اما همهی زندگی نیست. حتما شما هم اینرا میدانید. اما بعید نیست که سایر ابعاد زندگی را تعریف نکرده باشید. وقت گذراندن با خانواده و دوستان، مطالعه، ورزش و حتی اوقاتی برای تنهایی، سایر ابعاد زندگیاند.
اولین گام در ایجاد توازن و تعادل کار و زندگی آن است که اجزای زندگی را بشناسید.
زمان را بخشبندی کنید
برای آنکه بتوانید به همهی ابعاد زندگی سرک بکشید و به همهی اولویتهایتان برسید، ناگزیر باید برای هرکدام زمانی را مشخص کنید. طبعا ساعات کاری برای هررز تعریف میشوند و برخی امور، مثل دیدار با دوستان میتواند در یک یا چند روز در هفته تعیین شود.
همینکه برای هر تکه از زندگیتان یک بخش مشخص در نظر بگیرید کمک میکند که تا حدی اجزای مختلف زندگی را از هم تفکیک کرده و تعادل کار زندگی را دوباره برقرار کنید.
محیط فعالیتهای مختلف را تفکیک کنید
ذهن به سادگی هرچه تمامتر میتواند خود را شرطی کند! اگر در یک بازه، کارهای اداری را در محیطی که در آن استراحت میکنید انجام دهید، ناخداگاه شما به شما فرمان میدهد که در وقت استراحت هم بهکار فکر کنید.
حتی اگر دورکار و یا فریلنسر هستید، سعی کنید فضای کار و استراحتتان را تا حد امکان از هم تفکیک کنید.
همکارانتان را در جریان بگذارید
اگر بنا دارید در ساعات غیرکاری، به امور دیگری جز کار مشغول شوید و این روند، بر خلاف رویهی پیشینتان است، همکاران خود را از تصمیم و برنامهی تازهتان باخبر کنید. این اطلاع دادن، هم کمک میکند که جلوی سوء برداشتهای احتمالی را بگیرد و هم محرکی برای خود شماست که با جدیت بیشتری به برنامهی بهبود تعادل کار و زندگی تان مشغول شوید.
دنیای بدون اینترنت را تجربه کنید
بخش بزرگ -و مهمی- از زندگی، خارج از مرزهای جهان آنلاین در جریان است! اگر کمی به سبک زندگی و کاری خود نگاه کنید، احتمالا به این مهم دست خواهید یافت که بخش مهمی از دلایل بر هم خورد تعادل کار و زندگی تان به دلیل وابستگی همهجانبه به ابزارهای دیجیتال است.
شبکههای اجتماعی، نه تنها قاتل وقت و زمانمان اند، بلکه موجب میشوند همان مقدار زمانی را که برای امور دیگری -همچون استراحت و یا وقت گذراندن با خانواده- اختصاص دادهایم را نیز، آنطور که باید و شاید «حاضر» نباشیم.
بیشک، ترک یکبارهی عادت، میسر نیست. در ابتدا، یکی-دو ساعت از روز را با خود عهد کنید که سراغ ابزارهای دیجیتال نروید و به اینترنت متصل نشوید. رفته رفته این بازه را طولانی تر کنید.
به نقل از کتاب ان یک چیز تعادل افسانه هست