هنر و به شکلی دقیقتر، هنرهای معاصر به چه کار میآیند؟ میتوان برایشان کارکرد و کاربردی در نظر گرفت؟ پیش از اینها، اصلا چه معنا و مفهومی را با خود حمل میکنند؟ باز هم سادهتر، آیا طبیعی نیست که در هنربودگی مشتی رنگ که روی بوم ریخته تردید کنیم؟ در گفتوگو با سعید باباوند تلاش کردیم به این پرسشها پاسخ و سوالاتِ مرتبطِ دیگری پاسخ دهیدم.
سعید باباوند خود هنرمندی نقاش است که مسیر حرفهایاش از تحصیل در این حوزه آغاز کرده. اما بیشتر خود را طراح و کیوریتور مینامد و در این گفتوگو، بیشتر از اینها با کلاهِ «منتقد هنری» حضور داشت.
گفتوگویمان با پرسشی بهظاهر ساده آغاز شد: هنر چه کاربردی دارد؟ که پاسخِ آغازینی که برابر این سوال قرار گرفت این بود: برای که؟ بحث به سمت شیوههای مواجهه با آثار هنری، تعریف و فهمِ گروههای مختلفِ مردم از هنر و خواست و مطلوبشان از آنها ادامه یافت. کمی بعدتر اما به کارکردهایی عینی و مصداقیتر از هنر دست یافتیم.
شاید بتوان این اپیزود را «در نقدِ فضای هنرهای معاصر» نامید. پیرامونِ انشقاقِ پدیدآمده میانِ جامعهی هنری و مخاطبش پرداختیم و از دلایلش گفتیم. همچنین، از دشواری فهمِ معنای هنرهای معاصر حرف زدیم و از وظیفه یا نقشی که هنرمند و مولف میتواند در اصلاحش داشته باشد گفتیم.
خیال میکنم این گفتوگو و توضیحاتِ صریحِ سعید باباوند میتواند کمک شایانی به نزدیکی بیشترمان به فضای هنرهای معاصر داشته باشد. اگر این اپیزود را پسندید، بیشک گفتوگویی که با فواد نجمالدین دربارهی «معنای هنر» داشتم را نیز دوست بدارید.